کد مطلب:2534
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:447
درس هشتم
نظریات جدید
در دوره قدیم ، اعم از دوره اسلامی یا مسیحی یا هندی یا چینی و غیره ،
پاره ای نظریات اخلاقی هست كه ما فعلا از ذكر آنها خودداری می كنیم .
مخصوصا در نظر داریم فصل مشبعی درباره اخلاق اسلامی در آینده بحث كنیم .
ولی با اینكه اخلاق اسلامی از نظر تاریخی قدیم است ، نظر به اینكه یك
سیستم بسیار غنی و گسترده ای است ، بهتر این است كه اول لااقل قسمتی از
نظریات اخلاقی جدید را توضیح دهیم و آخر كار به توضیح سیستم اخلاقی اسلامی
بپردازیم . ما در اینجا نمی توانیم تمام نظریات جدید را در باب اخلاق
بیاوریم . اگر بخواهیم به طور مختصر ذكر كنیم باز وقت ما كافی نیست .
همچنان كه از میان نظریات اخلاقی قدیم برخی را انتخاب كردیم ، از میان
نظریات اخلاقی جدید نیز برخی را انتخاب می كنیم .
نظریه كانت
معروفترین نظریات اخلاقی جدید ، در دو قرن اخیر ، نظریه كانت است .
كانت در صدد تمیز فعل اخلاقی از فعل غیر اخلاقی بر می آید و به این نتیجه
می رسد كه فعل انسان گاهی از روی اضطرار و ناگزیری است . مثلا كسی كه
مواجه با دزد خطرناك شده است مجبور است كه پول خود را بدهد و اگر ندهد
مجبور است عواقب خطرناك آن را تحمل نماید . اینگونه رفتار آزادانه
نیست .
رفتاری كه آزادانه و از روی اختیار باشد دو گونه است : یا ناشی از یك
تمایل است و یا ناشی از احساس وظیفه و تكلیف است . اگر از یكی از
تمایلات ناشی شده باشد ، آن كار اخلاقی نیست ، ولی اگر از احساس تكلیف
ناشی شده باشد ، اخلاقی است .
پس فعل انسان ، ماهیت اخلاقی و یا غیر اخلاقی بودن خود را از انگیزه اش
كسب می كند ، یعنی اگر اراده اش از انگیزه احساس تكلیف منبعث شده باشد
، فعلش ماهیت اخلاقی دارد ، و اگر نه ، نه . اخلاقی بودن یك كار ،
هنگامی است كه " تمایل " هیچ دخالتی نداشته باشد ، بلكه جلوی تمایل
گرفته شود .
كانت می گوید :
" هیچ چیز را در دنیا و حتی خارج از آن نمی توان تصور كرد كه بتوان آن
را بدون قید و شرط نیك نامید مگر خواست و اراده نیك را " .
مقصود كانت از اراده نیك ، اراده منبعث از احساس تكلیف است .
خلاصه نظریه كانت را اینچنین می توان تقریر كرد :
الف . ما میان كارها فرق می گذاریم ، برخی را اخلاقی و برخی را غیر
اخلاقی و یا ضد اخلاقی تشخیص می دهیم . كار اخلاقی ، با ارزش و شایسته
ستایش و تحسین است ، كار ضد اخلاقی ارزش منفی و پائین آورنده دارد و
شایسته نكوهش و مذمت است ، و كار غیر اخلاقی نه شایسته تحسین است و نه
شایسته ملامت ، نه با ارزش است نه ضد ارزش . مثلا یك كاسب كه از صبح
تا غروب برای زندگی شخصی خود معامله می كند ، اگر در بین [ كار ] یك
مشتری به جای ده تومان اشتباها صد تومان به او بدهد و برود ، آن كاسب
اگر به دنبال او برود و او را متوجه اشتباهش كند و بقیه پولش را به او
بدهد ، یك كار باارزش كرده است ، واگر از غفلت او سوء استفاده كند و
پول را برای خود بردارد یك كار ضد ارزش انجام داده است ، اما كارهای
عادی و معمولی روزانه او نه با ارزش است و نه ضد ارزش .
ب . كار با ارزش ، آنگاه باارزش است كه از روی اختیار و آزادی باشد
، پس اگر از روی اجبار و اضطرار باشد ، فاقد ارزش است . مثلا اگر كاسب
مزبور از ترس پلیس پول را بدهد ، ارزشی ندارد .
ج . كار با ارزش كه از روی اختیار و آزادی صورت گیرد ، آنگاه باارزش
است كه از اراده نیك ناشی شده باشد ، و اراده نیك اراده ای است كه از
انگیزه نیك پدید آمده باشد ، و انگیزه نیك عبارت است از احساس
تكلیف .
د . مقصود از تكلیف چیست ؟ مقصود از تكلیف فرمانی
است كه انسان از ضمیر خود می گیرد . ولی این فرمانها دو گونه اند ، برخی
مطلقند و برخی مشروط . فرمان مشروط فرمانی است كه ضمیر انسان به انسان
درباره چیزی می دهد برای رسیدن به هدف . مثل اینكه فرمان می دهد : برای
رسیدن به فلان شهر از فلان راه برو ، یعنی اگر می خواهی به فلان مقصد برسی
باید از فلان وسیله استفاده كنی . امر مشروط ، ارشاد به یك " مصلحت ة
است ، همچنانكه انتخاب هر وسیله ای برای رسیدن به غایت خاصی مصلحت
است . ولی امر مطلق امری است كه مشروط به هیچ شرط نیست ، فرمانی است
كه ضمیر می دهد به كاری نه به عنوان مصلحت و به عنوان وسیله و راهی برای
وصول به هدف و غایتی ، بلكه صرفا به عنوان یك وظیفه و یك تكلیف و یك
مسؤولیت . پس مقصود از " تكلیف " عبارت است از فرمان بلاشرط ضمیر
به كاری . و هر كاری كه به خاطر احساس این تكلیف انجام گیرد ، آن كار
اخلاقی است .
سخن كانت دو مرحله دارد : یك مرحله مربوط به علم النفس و روانشناسی
است . یعنی باید قبول كنیم كه ضمیر انسان دو گونه فرمان به انسان می دهد
: مطلق و مشروط .
فرمانهای مشروط همانها است كه انسان را به تلاش معاش وا می دارد .
فرمانهای مطلق ، فرمانهائی است كه دستورهای اخلاقی صادر می كند . ضمیر
انسان در آن قسمت كه چنین فرمانهائی صادر می نماید " وجدان اخلاقی ة
نامیده می شود .
كانت نسبت به ضمیر آدمی از جنبه وجدان اخلاقی سخت اعجاب دارد .
می گوید :
" دو چیز است كه انسان را سخت به اعجاب می آورد : یكی
آسمان پر ستاره ای كه بالای سر ما قرار دارد و دیگر وجدانی كه در درون ما
جای دارد " .
گویند همین جمله بر لوح قبر او حك شده است .
مرحله دوم ، مربوط به رفتار انسان است . انسان می تواند از فرمانهای
مشروط ضمیرش اطاعت كند و در حقیقت از تمایلات و غرائز خود پیروی نماید
و می تواند از ضمیر اخلاقی خود كه ماوراء میلها است اطاعت نماید كه در
این صورت ، رفتارش اخلاقی خواهد بود .
ه . از كجا بفهمیم كه فرمانی كه از ضمیر خود دریافت می داریم یك فرمان
مطلق است نه مشروط . به عبارت دیگر معیار اینكه فرمانی كه به ما رسیده
الهام وجدان اخلاقی است یا ناشی از تمایلات است چیست ؟
كانت معیارهایی بیان می كند : یكی اینكه : نظر به اینكه كار اخلاقی با
كار مصلحت آمیز دو تا است ، فرمان اخلاقی ، كلی و عمومی است . كانت
مدعی است كه فرمان وجدان این است كه :
" بنابر قاعده ای رفتار كن كه به موجب آن در همان حال بتوانی بخواهی
كه آن قاعده یك قانون كلی باشد " ( 1 ) .
پس هر فرمانی كه از ضمیر درباره امری یافتی ، بیندیش و بین آیا
می خواهی این كار و این راه یك قاعده عمومی باشد ، میان خود و دیگران در
این جهت فرق نمی گذار ی ، پس آن یك دستور اخلاقی است . اما اگر دیدی آن
را فقط برای خود می خواهی و
پاورقی :
. 1 كلیات فلسفه ، تألیف پاپكین و استرول ، ترجمه آقای دكتر مجتبوی .
نمی خواهی یك قاعده عمومی باشد ، پس معلوم می شود كه آن فرمان ، ناشی از
یك تمایل شخصی است نه از احساس تكلیف .
معیار دیگر این است كه :
" چنان رفتار كن كه گوئی انسانیت ( نوع انسان ) را خواه در شخص
خودت ، خواه در دیگری ، در هر مورد همچون غایت می انگاری ونه فقط به
عنوان وسیله " ( 1 ) .
نظریه كانت تا حد زیادی دقیق است . در عین حال حاوی جزئی از حقیقت
است نه تمام آن .
نظریه كانت تا آنجا كه به وجود یك سلسله فرمانها و " باید " های
غیر مشروط و كانون الهام بخش این فرمانها مربوط است صحیح است ، ولی
نواقصی دارد كه ذیلا توضیح می دهیم :
الف . كانت كوشش كرده كه رفتارهای اخلاقی را ناشی از هیچ میلی نداند
. این مطلب نمی تواند درست باشد . جای این پرسش است كه آیا انجام
دهنده تكلیف اخلاقی مایل به انجام تكلیف هست یا نه ؟ اگر مایل نیست
آیا از انجام ندادن هراس دارد یا نه ؟ و آیا ممكن است انسان فرمانی را
اطاعت كند كه نه مایل به اطاعت آن است و نه هراس از مخالفت آن دارد؟
ب . كانت مفهوم " خوبی " و " خیر " را از اخلاق حذف كرده است .
او كار اخلاقی را كاری نمی داند كه به دلیل خوبی ذاتی و خیر ذاتیش انجام
یافته باشد ، بلكه كار اخلاقی را كاری می داند كه تنها به دلیل احساس
تكلیف انجام یافته باشد . به تعبیر
پاورقی :
. 1 همان كتاب .
دیگر ، او خوبی را در اراده می داند نه در مراد ، و خوبی اراده را به
انگیزه آن مربوط می كند كه اگر از احساس تكلیف انگیخته شده باشد خوب
است ، و اگر نه ، نه .
از اینرو فرمانهای اخلاقی كانت ، تا حد زیادی كوركورانه است . گوئی
وجدانی كه كانت می شناسید یك فرمانده مستبد است كه بدون دلیل فرمان
می دهد ، و بدون دلیل باید فرمان او را اطاعت كرد .
لهذا نظر كسانی كه معتقدند هر فرمانی به دلیل تشخیص نوعی خوبی است ،
چیزی كه هست خوبیها گاهی نسبی و گاهی مطلقند ( چنانكه در درسهای اول و
دوم گفتیم ) برنظریه كانت ترجیح دارد .
ج . مطابق نظریه كانت ، اگر در كاری خیر عموم باشد و انسان به حكم
عاطفه انساندوستی و به حكم میل به خدمت ، آن كار را انجام دهد نه به حكم
یك تكلیف و یك مسؤولیت ، آن كار ، اخلاقی نیست . همان وجدان اخلاقی كه
كانت آن را ستایش می كند از قبول این مطلب ابا دارد .
د . به طور كلی هر كاری كه زیر فشار الزام و تكلیف باشد ، هر چند آن
الزام از درون خود انسان باشد ، از آزادی انسان نسبت به آن كار ، و قهرا
از جنبه اخلاقی بودنش می كاهد . اگر كاری نه به حكم احساس تكلیف ، بلكه
به علت نیكی ذاتی آن كار و از روی كمال اختیار و انتخاب صورت گیرد ،
ماهیت اخلاقی بیشتری دارد ( 1 ) .
پاورقی :
. 1 [ پیداست كه بحث ادامه داشته است ولی استاد شهید فرصت تكمیل آن
را نیافته اند ] .